قسمت:
  • #1
  • 0 0 77

    DLDSS-129 – خودارضایی توسط Sister And The End

    چون باید در یک دوره کوتاه تابستانی چهار روزه شرکت می کردم، تصمیم گرفتم در خانه خواهرم و همسرش بمانم. برادر و خواهرم خیلی به گرمی از من استقبال کردند، اما برادر شوهرم رازی نمی دانست... یعنی من و خواهرم همدیگر را به هم می زدیم! موضوع این است که سوزومه قبل از ازدواج، چون خواهر بزرگترش بود، همیشه مرا مجبور می کرد که او را به هم بزنم. خیلی وقت بود که نمی دیدم، می توانستم چشمان گرسنه اش را ببینم که به فاق من نگاه می کند. و مطمئناً وقتی برادر شوهرش غایب بود، بلافاصله جلو رفت تا خروس من را لمس کند. مدام دستش را کنار زدم و فرار کردم. اما حقیقت این است که هنوز هم دلم برای بدنش تنگ می شود، دلم برای سینه های بزرگ و نرمش تنگ می شود و زمان هایی را به یاد می آورم که یک خروس درون بیدمشک خیسش داشتم. فقط فکر کردن به آن باعث شد خروسم بلند شود و می خواستم خودارضایی کنم که سوزوم در را باز کرد و وارد شد. این بار دیگر نتوانستم از آن دوری کنم، او بلافاصله اجازه داد سینه هایش را ببینم و مدام کلمات زشت را در گوشم می گفت تا به من کمک کند بیشتر هیجان زده شوم. و در این چهار روز تا زمانی که برادر شوهرش غایب است، می آید تا خروس من را نوازش کند، سینه هایش را به هم بزنم، و حتی بیدمشکش را به هم بزنم!

    نظرات بسته است